در دعا کردن، خدا را بشناس
1. شناخت خدا و باور داشتن توحید افعالی
شناخت انسان از خداوند- عزّوجلّ- در چگونگی دعا و حال او اثر فراوان دارد و در اجابت دعا و سرعت آن نیز مؤثّر است. این معرفت، هم چنین در کیفیّت و کمیّت دعا، انتخاب کلمات و ادای آنها، شوق دعا کردن، لذت بردن از دعا و عدم یأس در صورت تأخیر اجابت و اصرار بر درخواست از خداوند سبحان نیز تأثیر میگذارد. امام کاظم (علیهِ السَّلام) میفرماید:قالَ قَومٌ لِلصّادق (علیهِ السَّلام) نَدعُو فَلا یُستَجابُ لَنا؟! قالَ لِأَنَّکُم تَدعُونَ مَن لا تَعرِفُونَهُ؛ (1)
گروهی به امام صادق (علیهِ السَّلام) عرض کردند که ما خدا را میخوانیم، ولی دعای ما مستجاب نمیشود؟! حضرت فرمود: شما کسی را میخوانید که نمیشناسید.
شناخت خداوند متعال آن چنان موجب دلگرمی دعا کننده میشود که گاه با قطع نظر از اجابت، لذت دعا او را وادار به سؤال میکند و خود توجه و درخواست، موضوعیت پیدا کرده و مورد اهتمام قرار میگیرد؛ چنان که عشق به خدا نیز موجب مناجات و راز و نیاز میشود؛ به طوری که دعا کننده لحظهای مایل نیست بین او و محبوبش جدایی حایل شود. رسول خدا (صَلَّی الله علیهِ وآله) فرمود:
أَفضَلُ النّاسُ مَن عَشِقَ العِبادَهَ، فَعانَقَها بِنَفسِهِ، وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ، وَ تَفَرَّغَ لَها، فَهُوَ لا یُبالِی عَلی ما أَصبَحَ مِنَ الدُّنیا، عَلی عُسرٍ أَم عَلی یُسرٍ؛ (2)
بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق ورزد و با تمام وجود با آن دست به گردن شود و اوقات خود را به عبادت بگذراند و برایش فرقی نکند که دنیا بر او سخت میگذرد یا آسان.
هم چنین فرمود:
لَو عَرَفتُمُ اللهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ، لَزالَتِ الجِبالُ بِدُعائِکَم؛ (3)
اگر خداوند را آن چنان که باید میشناختید، با درخواست شما کوهها از جا کنده میشد.
علامهی طباطبایی (رحمه الله) در ذیل این روایت میفرماید: «سرّ این مسئله در آن است که جهل به مقام حق و سلطهی ربوبیت و تکیه و اعتماد به اسباب، رفته رفته این باور غلط را به انسان میدهد که اسباب حقیقتاً مؤثرند و این پندار را به حدی میرساند که هر معلولی را مستند به علّت معهود و اسباب عادی میداند. البته چه بسا میشود که انسان از این پندار غفلت دارد، یا اصلاً چنین اعتقادی ندارد، لیکن به این مقدار معتقد است که این اسباب هر یک برای خود جایی دارند که نمیشود سببی دیگر جای آن را بگیرد. مثلاً ما میبینیم که حرکت و سیر، باعث نزدیکی به مقصد میشود، ولی با کمی پیشرفت در توحید، این اعتقاد از ما زایل میشود و حرکت را سبب مستقل نمیبینیم و میگوییم مؤثر حقیقی خداست، ولی این طور هم نیست که حرکت هیچ اثری نداشته باشد، بلکه واسطهی مؤثری است که چیز دیگری جای آن را پر نمیکند و اگر حرکت و سیر نباشد، نزدیکی به مقصد حاصل نمیشود. سخن کوتاه آن که: ما معتقدیم مسببات از اسباب خود تخلف نمیکنند، هر چند اسباب در حقیقت سبب واقعی نباشند و تأثیر واقعی از آن خدای مسبب الاسباب باشد و اسباب تنها جنبهی وساطت داشته باشند، ولی این اعتقاد توهمی است که علم به مقام خدای سبحان آن را نمیپذیرد، زیرا با سلطنت تامهی الهی منافات دارد. همین توهم باعث میشود که خیال کنیم تخلف مسببات از اسباب عادی است؛ هرجا جسم هست، سنگینی و سقوط نیز هست؛ هر جا حرکت هست، نزدیکی به مقصد نیز هست؛ هرجا خوردن و نوشیدن هست، سیری و سیراب شدن هم هست و مانند اینها. در حالی که در بحث اعجاز آمد که قانون علیت و معلولیت و به عبارت دیگر، وساطت اسباب میان خداوند سبحان و مسببات، حق است و گریزی از آن نیست، اما این قانون باعث نمیشود که ما حدوث حوادث را منحصر در صورتی بدانیم که اسبابش آماده باشد، بلکه بحث عقلی و نظری و هم چنین کتابی و سنت، در عین این که اصل واسطه بودن اسباب را اثبات میکند، انحصار آنها را انکار مینماید، آری، در این میان، امور محال- که عقل تحقق آنها را محال میداند- از محل بحث خارجاند. اکنون که این معنا روشن گردید، میگوییم: علم و ایمان به خدا، ما را وادار میکند معتقد شویم به این که آنچه محال ذاتی نیست و عادتاً آن را محال نمیدانند، دعا در آن مورد مستجاب است. اتفاقاً قسمت عمدهی معجزههای پیامبران هم مربوط به همین استجابت دعاست.» (4)
این نوع شناخت، از دقیقترین مسائلی است که در نظام معارف الهی با آن روبه رو میشویم؛ یعنی این که بتوانیم با واقعیتها آن چنان آشنا باشیم که هر یک را در موقعیت حقیقیاش بشناسیم، زیرا در این مسئله بسیاری لغزیدهاند و بعضی حتی به لغزش خود توجه نکردهاند.
در نتیجه، انسان باید به ادب قرآنی- که همان توحید افعالی است- ملتزم باشد؛ یعنی استقلال در تأثیر را به هیچ یک از موجودات نسبت ندهد و بداند تمام چیزهایی که لباس هستی پوشیدهاند، محض ربط و صرف خلق هستند. در عین حال انسان نباید وساطت اسباب ظاهری را هم فراموش کند و بداند که بنای خداوند متعال در نظام عالم، بر انجام امور بر حسب اسباب و مسببات میباشد که به نوبهی خود از دقت بسیاری برخوردار است.
البته نظام علمی این مسئلهی توحیدی، خود دارای مقامات بسیاری است که اثبات عقلی و برهانی آن در جای خود ذکر شده است و فهم دقیق آن نصیب کسی میگردد که خداوند متعال او را توفیق ویژهای عنایت فرماید و کسانی نیز بودهاند که نظام توحید افعالی را به صورت شهودی یافتهاند.
اکنون مناسب است که بخشی از آیات کریمهی قرآن و دعاهای وارده را به عنوان شاهد دربارهی توحید افعالی ذکر نماییم. در قرآن کریم آمده است:
1. (وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یكُنْ لَهُ شَرِیكٌ فِی الْمُلْكِ)؛ (5)
بگو: تمامی ستایشها از آن خدایی است که هیچ کس را به عنوان فرزند نگرفته و در فرمانروایی و ادارهی امور شریکی ندارد.
2. (ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَیءٍ)؛ (6)
آن «الله» است که پروردگار شما و آفرینندهی همه چیز است.
3. (أَفَلَمْ ینْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَیفَ بَنَینَاهَا وَزَینَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ* وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَینَا فِیهَا رَوَاسِی وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ* تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ* وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِیدِ* وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِیدٌ* رِزْقًا لِلْعِبَادِ وَأَحْیینَا بِهِ بَلْدَةً مَیتًا كَذَلِكَ الْخُرُوجُ)؛ (7)
آیا آنها به آسمانی که بالای سرشان است نگاه نکردهاند که چگونه ما آن را بنا کردهایم؟ و چگونه به وسیلهی ستارگان زینت بخشیدهایم و هیچ شکاف و ناموزونی در آن نیست؟ و زمین را گسترش دادهایم و در آن کوههای عظمی افکندهایم و از هر نوع گیاه بهجت انگیزی در آن رویاندهایم تا وسیلهی بینایی و بیداری برای هر بندهی توبه کاری باشد؟ و از آسمان، آبی پربرکت فرستادهایم و با آن باغها و دانههایی را که درو میکنند، رویاندهایم؟ و نخلهای بلند قامت که میوههای متراکم دارند؟ همهی اینها به منظور بخشیدن روزی به بندگان است و به وسیلهی باران زمین مرده را زنده کردیم. آری، زنده شدن مردگان نیز همین گونه است.
4. (وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ)؛ (8)
و شما اراده نمیکنید مگر این که خداوند اراده نماید.
یکی از چشم گیرترین مسائل که در دعاهای مأثوره مورد عنایت ویژهی امامان معصومین (علیهِ السَّلام) قرار گرفته، توحید افعالی است.
امیرمؤمنان (علیهِ السَّلام) در دعای «کمیل» به درگاه خداوند متعال عرض میکند:
وَ بِأَسمائِکَ الَّتِی مَلَأَت أَرکانَ کُلَّ شَیءٍ؛ (9)
و از تو درخواست میکنم به اسمای تو که ارکان اشیا را پر کرده است.
در مناجات «شعبانیه» هم میفرماید:
بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیرِکَ زِیادَتِی وَ نَقصِی وَ ضَرِّی؛ (10)
فقط به دست تو است و نه به دست غیر تو، هر فراوانی یا نقصی و هر منفعت یا ضرری که به من میرسد.
در هر حال، ادب در عبودیت، به ویژه هنگام دعا، ایجاب میکند که انسان فقط به خدا دل ببندد و از هر کس و هر چیز جز او صرف نظر کند و این خود در شدت توجه انسان به مبدأ عالم بسیار مؤثر است، زیرا اگر یگانه سبب در گشایش امور را خدا بدانیم و به غیر او توجه نداشته باشیم و ذهن خود را از تفرقه باز آورده و بر نقطهی واحدی متمرکز سازیم، با تمام وجود دعا خواهیم کرد، امّا اگر با ذهن متفرق به هر چیز روی کنیم و همه را در پیشبرد مقاصد خود مؤثر دانسته و یکی از آنها را خدا بدانیم، پروردگار عالمیان توجهی نخواهد فرمود و ما را به حال خود رها کرده و به غیر خود واگذار خواهد نمود؛ چنان که در حدیث قدسی آمده است که خداوند سبحان فرمود:
أَنَا خَیرُ شَرِیکٍ مَن أَشرَکَ مَعِی غَیرِی فِی عَمَلٍ عَمِلَهُ، لَم أَقبَلهُ إِلّا ما کانَ لِی خالِصاً؛ (11)
من بهترین شریک هستم؛ هر کس در عملش کسی را با من شریک گرداند، جز عملی را که خالصانه و برای من باشد، نمیپذیرم.
آری، خداوند متعال از شرک ورزیدن بندگان، روگردان است و آن را نقصی بزرگ برشمرده و میفرماید:
(وَمَا یؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ)؛ (12)
بیشتر آنان به خداوند ایمان نمیآورند، مگر آن که مشرک هستند.
این آیهی شریفه اشاره به همین نوع شرک دارد. نیز خداوند میفرماید:
(هُوَ الْحَیُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ)؛ (13)
او زنده است و هیچ معبودی جز او نیست. پس در حالی که عبادت خود را برای او خالص گردانیدهاید، او را بخوانید.
این آیهی شریفه نیز به ما میآموزد که شرک در عبادت را از خود دور سازیم. از این رو، در حدیث آمده است: خداوند متعال به حضرت عیسی (علیهِ السَّلام) وحی کرد:
یا عیسی، اُدعُنِِی دُعاءَ الغَریقِ الحَزِینِ الّذِی لَیسَ لَهُ مُغِیثٌ. یا عیسی أَذِل لِی قَلبَکَ وَ أَکثِر ذِکرِی فِی الخَلَواتِ؛ (14)
ای عیسی! مرا بخوان، همانند خواندن غریق اندوهگینی که هیچ پناهی برای خود نمییابد. دلت را به من تسلیم کن و در تنهایی مرا بسیار یاد کن.
سرگذشت حضرت یونس (علیهِ السَّلام) و دعای مخلصانهی آن حضرت در اوج گرفتاری نیز جهت تعلیم ما در قرآن کریم ذکر شده است:
(وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ* فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ)؛ (15)
و به یاد آر ذوالنون (حضرت یونس (علیهِ السَّلام)) را آن هنگام که با عصبانیت به راه افتاد و گمان کرد که ما بر او سخت نخواهیم گرفت. پس در تاریکیها دعا کرد و این گونه گفت: هیچ پروردگاری جز تو نیست، تو منزهی، من از ستمکاران بودم. از این رو، ما نیز دعای او را اجابت کردیم و او را از غم و اندوه نجات دادیم و مؤمنان را نیز این گونه نجات میدهیم.
این آیهی شریفه، واقعهی حضرت یونس (علیهِ السَّلام) را بیان میکند که در تاریکیهای اندرون نهنگ در قعر دریا قرار گرفت و محبوس شد و از همهی عالم مأیوس گردید و یگانه راه نجات را خدای خود دانست و با ذکر (لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ) مؤثر بودن را از همه چیز نفی نمود و با تسبیح و تنزیه حضرت رب العالمین و اقرار به نقص و ظلم به نفس خویش، حال خود را به پیشگاه پروردگار عرضه داشت و سرانجام نجات یافت؛ چنان که خداوند متعال در جای دیگر میفرماید:
(فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ* لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ)؛ (16)
و اگر نبود که یونس (علیهِ السَّلام) از تسبیح کنندگان بود تا روز قیامت در اندرون نهنگ باقی میماند.
آری، دعای مخلصانه، انسان را از چنین خطرهای عظیم نجات میدهد؛ یعنی آن جا که ثروت و قدرت و فکر و عقل، یکسره عقیماند، دعای نیمه شبی صدها بلای این چنین را رفع میکند، البته به شرط آن که محبوب را شناخته و دل به او بسته باشیم و تمام تأثیر و تدبیر در نظام هستی را از او دانسته و دل را مستقیم به طرف او روانه نموده باشیم.
دلا، بسوز، که سوز تو کارها بکند *** دعای نیم شبی، دفع صد بلا بکند (17)
پینوشتها:
1- بحارالانوار، ج90، ص 368 و صدوق، ص 288.
2- کافی، ج2، ص83؛ وسائل الشیعه، ج1، ص 83 و مجموعهی ورام، ج2، ص 37.
3- مستدرک الوسائل، ج17، ص 307و عوالی اللّئالی، ج4، ص 132.
4- المیزان، ج2، ص 43.
5- اسراء، آیهی 111.
6- غافر، آیهی 62.
7- ق، آیهی 6-11.
8- تکویر، آیهی 29 و انسان، آیهی 30.
9- اقبال الاعمال، ص 706 و البلد الامین، ص 188.
10- بحارالانوار، ج91، ص 96 و اقبال الاعمال، ص 685.
11- کافی، ج2، ص 295؛ وسائل الشیعه، ج1، ص 61. نیز ر.ک: بحارالانوار، ج67، ص 243 و ج69، ص 288 و 299.
12- یوسف، آیهی 106.
13- غافر، آیهی 65.
14- بحارالانوار، ج90، ص 341 و عده الدّاعی، ص 159.
15- انبیاء، آیهی 87 و 88.
16- صافات، آیهی 143 و 144.
17- دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 168.
ممدوحی کرمانشاهی، حسن؛ (1389)، نیایش از دیدگاه عقل و نقل، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}